Friday, October 30, 2009

افکار و رفتارهای متمایل به خودکشی

دکتر عباس آزادیان- آزاده مویدی

افکار و رفتارهای متمایل به خودکشی

همۀ ما برخی اوقات در شرایط دشوار زندگی احساس ناتوانی میکنیم. اما اکثر افراد این مشکلات را بررسی میکنند، با آنها مقابله میکنند و این مراحل دشوار را پشت سر گذاشته، و با امید و پشتکار به زندگی خود ادامه میدهند. عده ای توان حل مشکلات خود را ندارند و دچار احساس ناتوانی میشوند. چرا بعضی افراد انعطاف پذیر تر از دیگران هستند؟ در صورتی که عده ای دیگر دچار یاس میشوند و در مقطعی از زندگی خود دست به خودکشی میزنند؟

این روزها گزارشات فراوانی در مورد خودکشی در رسانه ها و یا اخبارهای محلی وجود دارد. در پنجاه سال اخیر، درصد خودکشی ها در سراسر جهان افزایش یافته است. به گزارش سازمان بهداشت جهانی هر سال بیش از یک میلیون نفر در سراسر جهان اقدام به خودکشی میکنند. در کانادا 4076 تن در سال 1999 اقدام به خودکشی کردند. این آمار نشان میدهد که خود کشی خطر عمده ای برای اکثر جوامع به شمار می آید.

چند نفر از شما شنیده اید و یا با افرادی مواجه شده اید که خواستار پایان دادن به زندگی خود بوده اند؟ دوستی تعریف میکرد که در دوران تحصیلات دانشگاهی چندین بار با دانشجویانی که تحت فشارهای شدید روحی و تحصیلی با نا امیدی و یا ترس مواجه بودند و دست به خودکشی زده بودند مواجه شده بود. در گفتگوهای دیگری دوستان با اطمینان کامل میگفتند که این گونه اتفاقات هرگز برای آنان پیش نخواهد آمد. ولی در عین حال این دوستان نگرانی خود را دربارۀ از دست دادن کنترل وقتی فشارهای زندگی زیاد میشود ابراز میکردند. دانش آموز 14 ساله ای قبل از اقدام به خودکشی در نامه هفت صفحه ای مینویسد که "او دیگر تحمل اذیت شدن در مدرسه را ندارد".[1] مرد 50 ساله ای وقتی مقدار زیادی سرمایه را در سقوط بازار بورس از دست میدهد دست به خودکشی میزند. میتوان مشاهده کرد که خودکشی در طبقات، سنین و یا جوامع مختلف اتفاقی رایج است.

از دیدگاه پزشکی فکر کردن به خودکشی عوامل روانی متعددی دارد. بیش از 90 درصد از خودکشیها در اختلالات خلفی و یا سایر بیماریهای روانی شامل از فشار روحی، افسردگی، شرم، احساس گناه، نا امیدی، اضطراب زیاده از حد، درد جسمی، و یا سایر شرایط نامطلوب دارند. اگر این ناهنجاریها نادیده گرفته شوند و برای درمان آنها اقدام نشود میتوانند منجر به خودکشی گردند. از طرف دیگر بخش قابل توجهی از کسانی که اقدام به خودکشی میکنند در واقع قصد کشتن خود را ندارند و فقط برای جلب توجه و یا به نوعی "فریاد برای کمک، ابراز نا امیدی و تمایل به فرار از شرایط" دست به این اقدام میزنند. بنابراین گفته های سطحی در این مورد باید جدی گرفته شود. بیشتر افراد بر این باورند که که کسانی که در مورد خودکشی صحبت میکنند، هرگز اینکار را نخواهند کرد. در حالیکه واقعیت برعکس است. اکثریت قابل توجه افرادی که دست به خودکشی میزنند قبلاً در مورد آن صحبت کرده اند. رفتارها و افکار در این مورد به مرور زمان شکل گرفته و توسعه می یابد. از دیدگاه روانشناسی، حوادث نامطلوب گذشته ممکن است برخی را دچار نا امیدی کند ولی عوامل استرس زای روزانه میتواند باعث گسترش بیشتر عوارض بیماری روحی روانی شود تا جاییکه فرد احساس کند راه فراری وجود ندارد.

تحقیقات علمی نشان داده است که تمایل به خودکشی با سن افزایش می یابد. از این نظر گروه سنی بزرگسالان بالاترین آمار خودکشی را دارند. برای درک آگاهانه و بهتر در مورد ماهیت خودکشی در این گروه سنی باید به عوامل اجتماعی، فرهنگی یا اقتصادی توجه کنیم. از جمله این عوامل بیکاری و کاهش نقش اقتصادی، افزایش طلاق و اثر مهاجرت و تأثیر آن در تغییر روابط خانوادگی میباشد. همچنین از دست دادن بستگان نزدیک یا همسر، احساس طرد شدن یا بیگانگی، انتقام، گناه، شرم فرهنگی که همراه است با ترس از دست دادن موقعیت اجتماعی از جمله عوامل دیگری است که باعث خودکشی میشود. باری بر روی دوش اعضای خانواده و آشنایان بودن و یا احساس قربانی شدن و نا محبتی دیدن هم میتواند باعث خودکشی بشود.

مطالعات نشان میدهد که تعداد خودکشی در میان کشورها و ملیتهای مختلف متفاوت است. الگوهای فرهنگی در این تفاوت میزان خودکشی نقش دارند. خانم تحصیل کرده ای را در نظر بگیرید که تحصیلات عالی دارد و از شغل خوبی برخوردار است و با خوردن تعداد زیادی قرص اقدام به خودکشی میکند. او فردی منطقی به نظر میرسد و از اعتماد به نفس بالایی برخوردار است. راجع به دلایل مربوط به این موضوع جستجو میکنیم و میفهمیم که او بعد از فروپاشی نامزدی خود به خاطر احساس شرم خانوادگی تحت فشار روحی شدید قرار گرفته و در یک برخورد نامطلوب، دقایقی بعد از گریۀ فراوان دست به خودکشی میزند. بنابراین اکثر خودکشیها مبتنی به مسائل گوناگون اجتماعی- روانی هستند.

همانطور که ریشۀ خودکشی به مسائل گوناگون اجتماعی- روانی مربوط است نوع خودکشی هم جنبۀ فرهنگی- اجتماعی دارد. به طور مثال خودکشی از طریق آتش سوزی در برخی از ملیتها رایج تر است و نوعی اعتراض به سنتهای اجتماعی که زنان را محدود و مورد خشونت و آزار قرار میدهد میباشد.

آمار نشان میدهد که زنان بیشتر دست به خودکشی میزنند ولی تعداد مرگ و میر مردان بالاتر است. برخی از متخصصین پزشکی معتقدند که مردان برای اینکار از راههای موثرتر و احتمالاً خشن تری مانند اسلحه، حلق آویر کردن، پریدن از بلندی، تصادفات اتومبیلی برنامه ریزی شده، بریدن رگها و غیره استفاده میکنند. زنان بیشتر با خوردن داروی زیاد، مواد سمی و در برخی از جوامع از طریق آتش سوزی خودکشی میکنند. در بعضی موارد استفاده از مواد مخدر و الکل نیز نقش مهمی در این رابطه داشته است.

کسانی که تمایلات و یا فکرهای منجر به خودکشی در آنان پدیدار است معمولاً، و نه در همۀ موارد، دچار مسائل زیر میباشند:

1- اشتغال ذهنی به مرگ

2- احساس انزوای اجتماعی و یا فردی

3- حواس پرتی، اضطراب و افسردگی شدید، نا امیدی و ترس

4- درگیر مسائل گذشته بودن و همواره فکر و صحبت از شکست کردن

5- نا امید از شرایط و باور به اینکه بهبودی امکان ندارد

پیشگیری از بیماری روانی و فشارهای روحی استرس زا و کمک گرفتن از پزشک خانواده، روانپزشک، مشاور خانوادگی و مددکار اجتماعی از جنبه های مهم درمان است. همانطور که هفتۀ گذشته در مقاله "بیماریهای روحی- روانی و برخورد جامعه" مطرح شد، بسیاری از مردم از ترس انزوای اجتماعی از رجوع کردن به مراکز روان درمانی خود داری میکنند. تحقیقات علمی نشان داده است که داروهای ضد افسردگی موثربوده و عوارض بیماری را کاهش میدهند و خطر خودکشی را کم میکنند. شناخت درمانی[2] روشی است برای تقویت دستاوردهای مثبت فکری و بالا بردن اعتماد به نفس و بررسی انتظارات غیر واقعی و عواملی که باعث اختلالات عاطفی و روانی میشود. اگر به خاطر داشته باشید گفته شد که افکار خودکشی به مرور زمان شکل گرفته و توسعه می یابد، بنابراین اقدام به درمان باید از مراحل اولیه بیماری شروع گردد.


Canadian Journal of Psychiatry Vol 48 No5 June 2003

Canadian Journal of Psychiatry Vol 52 No 6 June 2007

Holinger P, Offer D, Barter J, Bell C, Suicide and Homicide among Adolescents: NewYork, The Guilford press 1994



[1] The Globe & Mail “14 year old suicide victim” Nov 27, 2000

[2] Cognitive- behavioural therapy

No comments:

Post a Comment