قسمت سوم: بررسی طلاق در میان مهاجران ایرانی تورنتو
کسی از دور مرا میخواند
و به من میگوید:
آن ستاره که تو میپنداری!
شب تاریک تو
پر نور نخواهد کردن
پروین جزایری - تردید
برای بررسی دقیقتر مسئلۀ طلاق و پیدا کردن شناخت چهارچوبهای خانوادگی من تصمیم گرفتم بیماران ایرانی خود را که در عرض یک ماه به مطب من می آیند را مورد بررسی قرار دهم. در مدت این یک ماه 211 مریض ایرانی به من مراجعه کردند. مریضهای غیر ایرانی و افغانی را من در این بررسی منظور نکرده ام ولی به آمار مریضهای افغانی خود بعداً اشاره ای خواهم داشت.
از این 211 نفر %40 مرد و %60 زن بودند. (نمودار شماره یک). 40 درصد زنان بین سنین 50-41 بودند و حدود 90 درصد آنها بین سنین 20 تا 60 سالگی بودند.
گستردگی سنی مردان وسیعتر بود و حدود %25 در بین دهه های 40-31، 50-41 و 60-51 سالگی بودند. حدود %80 مردان بین 60-20 سالگی بوند. (نمودار شمارۀ دو و سه). از لحاظ سطح سواد تنها %8 مردان و %16 از زنان نتوانسته بودند دیپلم بگیرند و بقیه تحصیلات دیپلم یا بالاتر داشتند. در میان زنان %48 کل زنان یا طلاق گرفته بودند و یا جدا شده بودند. 5 درصد گفتند که ازدواج کرده اند ولی با هم نیستند (مثلاً شوهر در ایران بود). در میان مردان %27 طلاق گرفته بودند و یا جدا شده بودند و %2 ازدواج کرده بودند ولی جدا از زنان خود زندگی میکردند (نمودار شمارۀ 4 و 6).
وقتی افرادی را که هیچگاه ازدواج نکرده بودند را از این گروه خارج کردیم به نتایج زیر رسیدیم. از زنان ازدواج کرده %56 طلاق گرفته بودند و یا جدا شده بودند. از مردان ازدواج کرده %36 طلاق گرفته بودند و یا جدا شده بودند (نمودار شمارۀ 5 و 6). این آمار نشان دهندۀ سطح بسیار بالای جدایی در میان خانواده های ایرانی است یعنی چیزی حدود %60 در بین زنان و %40 در بین مردانی که به من مراجعه کردند. (نمودار شمارۀ 9 و 10)
کسی از دور مرا میخواند
و به من میگوید:
آن ستاره که تو میپنداری!
شب تاریک تو
پر نور نخواهد کردن
پروین جزایری - تردید
برای بررسی دقیقتر مسئلۀ طلاق و پیدا کردن شناخت چهارچوبهای خانوادگی من تصمیم گرفتم بیماران ایرانی خود را که در عرض یک ماه به مطب من می آیند را مورد بررسی قرار دهم. در مدت این یک ماه 211 مریض ایرانی به من مراجعه کردند. مریضهای غیر ایرانی و افغانی را من در این بررسی منظور نکرده ام ولی به آمار مریضهای افغانی خود بعداً اشاره ای خواهم داشت.
از این 211 نفر %40 مرد و %60 زن بودند. (نمودار شماره یک). 40 درصد زنان بین سنین 50-41 بودند و حدود 90 درصد آنها بین سنین 20 تا 60 سالگی بودند.
گستردگی سنی مردان وسیعتر بود و حدود %25 در بین دهه های 40-31، 50-41 و 60-51 سالگی بودند. حدود %80 مردان بین 60-20 سالگی بوند. (نمودار شمارۀ دو و سه). از لحاظ سطح سواد تنها %8 مردان و %16 از زنان نتوانسته بودند دیپلم بگیرند و بقیه تحصیلات دیپلم یا بالاتر داشتند. در میان زنان %48 کل زنان یا طلاق گرفته بودند و یا جدا شده بودند. 5 درصد گفتند که ازدواج کرده اند ولی با هم نیستند (مثلاً شوهر در ایران بود). در میان مردان %27 طلاق گرفته بودند و یا جدا شده بودند و %2 ازدواج کرده بودند ولی جدا از زنان خود زندگی میکردند (نمودار شمارۀ 4 و 6).
وقتی افرادی را که هیچگاه ازدواج نکرده بودند را از این گروه خارج کردیم به نتایج زیر رسیدیم. از زنان ازدواج کرده %56 طلاق گرفته بودند و یا جدا شده بودند. از مردان ازدواج کرده %36 طلاق گرفته بودند و یا جدا شده بودند (نمودار شمارۀ 5 و 6). این آمار نشان دهندۀ سطح بسیار بالای جدایی در میان خانواده های ایرانی است یعنی چیزی حدود %60 در بین زنان و %40 در بین مردانی که به من مراجعه کردند. (نمودار شمارۀ 9 و 10)
باتشکر.اما یک سوال در مورد استفاده از این آمارها وجود دارد. اجازه بدهید با یک مثال آن را مطرح کنم. احتمال یافتن یک دانش آموز مردودی (یا کم سواد) بین کسانی که مثلا در "کلاس 1-الف" هستند چقدره؟ ممکن است که جواب برای "کلاس 1-ب" فرق داشته باشد.در هر صورت این سوال با بررسی احتمال یافتن دانش آموز مردودی در یک استان یکی نیست (والبته این چیزی است که دوست داریم بدانیم). ممکن است جوابها بطور اتفاقی یکی باشند ولی این نیازمند اثبات است. در واقع سوال این است که ما چقدر می توانیم به این آمارها تکیه کنیم؟
ReplyDelete