Wednesday, March 25, 2009

مهاجرت و پناهندگی, فصل دوم

"هرچند
اینجا بهشت شاد خدایان است
بی تو برای من
این سرزمین غمزده زندان است"
حمید مصدق- در رهگذر باد
ابعاد مهاجرت
مسئله مهاجرت در صد سال گذشته ابعاد گسترده ای یافته است. میلیونها نفر از یک کشور به کشور دیگر مهاجرت میکنند. هم اکنون 130 میلیون مهاجر در جهان وجود دارد. در آمریکا حدود 30 میلیون و در کانادا 5-4 میلیون مهاجر زندگی میکنند. در نیویورک حدود 50 درصد تمام دانش آموزان در خانواده های مهاجر زندگی میکنند. بیشتر از 50 درصد جمعیت تورنتو در خارج از کانادا به دنیا آمده اند. در کالیفرنیا 1.5 میلیون کودک مدرسه ای زبان انگلیسی را به خوبی نمیدانند. اگر مهاجران داخلی کشورها یعنی افرادی که از یک منطقه به منطقه ای دیگر کوچ میکنند را هم در نظر بگیریم ارقام مهاجران چندین برابر میشود.
بسیاری از مهاجران در کشورهای میزبان نتایج بهتری به دست می آورند. به طور مثال مطالعات فراوانی در مورد مسائل کودکان انجام شده است و نشان داده است که کودکان بعد از مهاجرت از لحاظ بهداشت وضع بهتری دارند در مدارس سخت کوش ترند و در مجموع از بینش مثبت تری به جهان برخوردارند. همینطور نشان داده شده است که درصد بالاتری از کودکان خانواده های مهاجر جوایز و بورسهای تحصیلی بالاتر را از آن خود میکنند و وارد دانشگاههای معتبرتر میشوند. بسیاری از کودکان خانواده های مهاجر با انتظارات بالاتر و باورهای مثبت نسبت به تحصیل، وارد کشور میزبان میشوند و معمولاً هم به اهداف تحصیلی و شغلی خود میرسند.
بعضی مشکلات مهاجرت
علیرغم موفقیتهایی که مطرح شد مسائل و مشکلات فراوانی بر سر راه مهاجران وجود دارد و این مسائل و مشکلات نگران کننده میباشند. اجازه بدهید از کودکان شروع کنیم. بسیاری از کودکان مهاجر درگیر خشونت میشوند و یا در مدارسی مشغول به تحصیل میشوند که از امکانات پایین تحصیلی برخوردارند. اگر این تفاوت بین مدارس در کشوری مثل کانادا کمتر است اما در امریکا به دلیل تفاوت فاحش سطح مدارس این تفاوت امری نگران کننده میباشد. امکانات پایینتر این مدارس، تفاوت طبقاتی و احتمالاً نژادی را بیشتر میکند و به افزایش شکاف در نسل آینده می انجامد.
حاصل این شکاف گاه اخراج تعداد زیادی از دانش آموزان مهاجر از مدارس و گاه ترک تحصیل آنان میباشد و یا در بهترین حالت به اکتفا کردن آنان به تحصیلات دبیرستانی می انجامد. محدودیت آموزش، فن آوری این جوانان را محدود میکند و امکان رشد آتی آنها را در جامعه به حد اقل میرساند. در کنار موفقیت تعداد چشمگیری از دانش آموزان مهاجر، تعداد فراوانی با درجا زدن تحصیلی روبرو میشوند و با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند و مشغول به کارهایی میشوند که حداقل زندگی آنان را هم تأمین نمیکند.
رضا در ایران معدل کمتر از 19 نگرفته بود. او 14 ساله بود که وارد کانادا شد. پدرش باید برای امرار معاش به سختی و در دو شیفت کار میکرد. مادر هم باید کاری در بیرون از خانه پیدا میکرد تا از پس هزینه های زندگی برآیند. حضور پدر و مادر در زندگی رضا کاهش چشمگیری داشت. بیشتر اوقات به حال خود رها بود. هر چند در سال اول و دوم دبیرستان خوب درس میخواند اما به تدریج افت تحصیلی پیدا کرد. میگفت با یک سری بچه هایی دوست شده که به تدریج او را به طرف تفریح و کلاب و رقص و مواد مخدرو به طورمشخص سیگاری (ماری جوانا) سوق دادند. رضا 21 سالش بود که پیش من آمد. هنوز دبیرستان را تمام نکرده بود. با وجودی که میپذیرفت که مشکلات فراوانی در زندگی دارد و اعتیاد به سیگاری از جمله این مشکلات است، حاضر نشد دست به ترک سیگاری بزند و هنوز روزی 3-2 بار سیگاری میکشد. حاصل این اعتیاد این است که همیشه خسته و بی حال و بی رمق است، حافظه و تمرکز خوبی ندارد و اکثر اوقات روز را در رختخواب به سر میبرد. شبها هم در کلوب رقص به سر میبرد و یا جلوی کامپیوتر مشغول گپ زدن با دوستان است. و البته مورد رضا موردی استثنایی و منحصر به فرد نیست.
موضوع دیگری که مشکلات فراوانی ایجاد میکند مسئلۀ برخورد کشور میزبان و مردم این کشورها با مهاجران است. مهاجران در بسیاری از کشورهای غربی برخوردی سرد و یا حداقل دوگانه را تجربه میکنند. مهاجران با احساس مثبت و شور و شوق وارد کشور میزبان میشوند. این شور و شوق، هنگامی که جامعه میزبانی آنها را نمیپذیرد و به آنها میدان پیشرفت نمیدهد، میتواند به سرعت به یأس بدل شود. برخورد منفی کشور میزبان و مقصر شمردن مهاجران برای مسائل و مشکلات بومی کشور – از جمله بیکاری بالا و غیره– میتواند این شور و شوق اولیه را از بین میبرد.
تغییر موقعیت اقتصادی و اجتماعی عوارض متعددی را در بر دارد. تعداد قابل توجهی از مراجهان من شکایت اولیه شان افسردگی و اضطراب است. ولی بررسی دقیقتر نشان میدهد که افسردگی و اضطراب آنها ریشه در ناکامیهای اجتماعی آنها دارد.
مهناز با شوهر و دو دخترش به کانادا مهاجرت کردند. او میگفت در ایران از امکانات مالی بسیار خوبی برخوردار بودند. شوهرش کار فوق العاده خوبی داشت و تنها چیزی که برایشان مطرح نبود پول بود. کار این خانم هم، به قول خودش، هر روز یک دسته پول برداشتن و برای خرید بیرون رفتن و مقدمان مهمانی آخر هفته را فراهم کردن بود. او میگوید به خاطر احساس فشار و عدم اطمینان از آیندۀ کودکانشان به کانادا آمده اند. پولی که آوردند به سرعت تمام شده و پلهای پشت سر هم خراب شده بود. زن در قهوه خانه ای مشغول ارائه چای و قهوه به مشتریان است و آقا در یک پیتزا فروشی به کار تحویل پیتزا به خانه ها مشغول است. این خانم دچار مشکلات فراوانی است. هر بار که به مطب می آید فقط گریه میکند و از اینکه چرا شوهرش را مجبور به مهاجرت کرده است احساس گناه میکند. این خانواده از این لحاظ استثنایی نیستند. گفته میشود که شهر تورنتو با سوادترین راننده های تاکسی دنیا را دارد. این امر از حقیقت به دور نیست. سقوط موقعیت اجتماعی و اقتصادی به خصوص در نسل اول مهاجران امری شایع است.
در مقابل رضا و مهناز، علی را در نظر بگیرید. ایشان 16-15 ساله بود که به همراه خانواده وارد تورونتو شد. او علیرغم مشکلات موجود همۀ هم و غم خود را معطوف به کار و درس کرد. در ضمن تفریح معقول به سختی درس خواند و بلافاصله بعد از اتمام دبیرستان با معدل بسیار خوب وارد دانشگاه شد و بعد از گرفتن لیسانس وارد یکی از دانشکده های حرفه ای[1] شد. در آنجا هم با نمرات عالی به تحصیلات خود پایان داد و با موفقیت در رشتۀ مورد علاقۀ خود مشغول به کار است. طبق آماری که اخیراً دانشجویان دانشگاه رایرسون تورونتو منتشر کردند 250 استاد ایرانی در دانشگاههای کانادا مشغول به تدریس میباشند. تنها در دانشگاه تورونتو حدود 70 استاد ایرانی مشغول تدریس میباشند.
در اوایل سال 2006 دولت ایالتی اونتاریو حدود 20 ایرانی فعال در مشاغل مختلف را به سمت هیئت مدیرۀ چند سازمان حرفه ای استان – از جمله انجمن سلطنتی پزشکان و دندانپزشکان و غیره – منصوب کرد.
به مناسبت سال نو، انجمن پزشکان، دندانپزشکان و وکلا در تورنتو جلسه ای مشترک داشتند که حدود 180 نفر در آن شرکت کردند. انجمن پزشکان حدود 40 عضو دارد و تازه این تمامی پزشکان ایرانی شهر را در بر نمیگیرد. انجمن وکلا هم حدود 60 عضو دارد. تعداد اعضای انجمن مهندسان شهر حدود 700 نفر میباشد.
آمار بالا نشان دهندۀ امکان مثبت رشد برای مهاجران میباشد. در مقابل این امر، همانگونه که اشاره شد، موارد متعددی از عدم موفقیت هم وجود دارد. اگر جامعه بخواهد موفقتر باشد باید به این نمونه های موفقیت و عدم موفقیت و عوامل آن توجه کند. شناخت و درک درست از دشواریها، امکان اقدام در جهت از بین بردن آن مشکلات را فراهم میکند.
بر اساس سرشماری آماری کشور کانادا جامعۀ ایرانی تورنتو هنوز یکی از فقیرترین جوامع شهر میباشد. این واقعیت علیرغم این نکته است که همین جمعیت ایرانی شهر تقریباً پرسوادترین گروه قومی شهر تورنتو میباشد.
سوالات زیر نکاتی اساسی هستند که پاسخی همه جانبه میطلبند.
مهاجرت چه تأثیراتی بر خانواده ها میگذارد؟
کودکان این خانواده های مهاجر چه سرنوشتی پیدا میکنند؟
این خانواده ها و کودکانشان با چه مشکلاتی مواجه میشوند؟
این خانواده ها و کودکانشان از چه امکاناتی برای برخورد با این مشکلات برخوردارند؟
انطباق و شکوفایی در جامعه مهاجر چه روندی را طی میکند؟
دولت میزبان و جامعه مهاجر ایرانی چه امکاناتی میتواند، و باید در اختیار افراد تازه وارد قرار بدهد؟
چه روندی باعث میشود که بعضی از کودکان مهاجر به طرف مواد مخدر و اعتیاد، قمار و خشونت بروند؟
چه عواملی باعث تداوم خشونت در میان خانواده های مهاجر میشود؟
همانگونه که گفتم بررسی این سوالات و یافتن پاسخ برای آنها قدمی است در راه افزایش امکان موفقیت افرادی که اقدام به مهاجرت میکنند.
شکی نیست که تجربۀ مهاجرت بستگی به کشور و یا حتی شهری دارد که فرد مهاجر به آن وارد میشود. در مطالعاتی که در مورد کشور آمریکا صورت گرفته است نشان داده شده است که نوعی "جدایی" اجتماعی و اقتصادی بین افراد مهاجر و افراد بومی وجود دارد. در مناطقی که این "جدایی" بیشتر است نژاد و رنگ پوست، موقعیت اجتماعی و اقتصادی خانواده، وضعیت مالی خانواده و سطح تحصیلات والدین در خانواده اهمیت پیدا میکند. وجود و عدم وجود نژادگرایی و ارتباط با جامعۀ میزبان از عوامل دیگری است که می تواند به موفقیت امر مهاجرت بیانجامد.
در مطالعه ای سرتاسری در آمریکا در سال 1998 چند نکتۀ جالب نشان داده شده است:
1- خانواده های مهاجر از موقعیت اجتماعی پایینتر، وضعیت اقتصادی بدتر و فقر شدید تر برخوردار بوده اند.
2- جوانان خانواده های مهاجر نسبت به خانواده های غیر مهاجر از درجۀ سلامت بالاتری برخوردار بوده اند.
3- سلامت جوانان در خانواده های مهاجر در طی زمان و با طولانی شدن اقامت آنها در کشور جدید کاهش پیدا کرد.
4- هر چه جوانان مهاجر بیشتر فرهنگ آمریکایی را به خود گرفتند – و به اصطلاح "آمریکایی زده تر" شدند – بیشتر به مواد مخدر گرایش یافتند و بیشتر با مشکلات قانونی مواجه شدند.
مطالعه ای دیگر نشان میدهد که هر چه زمان اقامت مهاجران بیشتر شده نمرۀ درسی آنها و شور و اشتیاق درس خواندن آنها کاهش بیشتری یافته است.
ضرورت مهاجرت برای کسانی که تحت فشارهای مذهبی و یا سیاسی در کشور خود قرار دارند غیر قابل بحث است. در مورد جامعه ایرانی من در کار خود به خصوص به مسائل و مشکلات جامعۀ بهایی در ایران برخورده ام. افراد این جامعه در ایران از حقوق مدنی محدودی برخوردارند و جوانان آنها حق دانشگاه رفتن ندارند. طبیعتاً چنین گروهی از مهاجرت نفع فراوانی میبرند و امکاناتی در اختیار این جامعه قرار میگیرد که قبلاً به آن دسترسی نداشتند. در مقابل، کسانی که از تمامی امکانات رفاهی در کشور خود برخوردار بوده اند، ممکن است نفع چندانی از مهاجرت خود نبرند و حتی امکانات زیادی را نیز از دست بدهند.
عوامل موثر در مهاجرت
به طور خلاصه بعضی عواملی که میتوانند بر پروسه مهاجرت تأثیر بگذارند عبارتند از:
1- وضعیت اقتصادی خانواده و پولی که با خود به همراه می آورند.
2- وضعیت و موقعیت اجتماعی خانواده قبل از مهاجرت
3- سطح سواد والدین خانواده
4- سلامت روحی و جسمی مهاجران قبل از سفر
5- وضعیت قانونی مهاجران (پناهنده و یا مهاجر قانونی)
6- نژاد و رنگ پوست
7- سطح آگاهی از زبان کشور جدید
8- موقعیتهای اقتصادی در کشور میزبان و امکان استفاده در آن موقعیتها
9- وضعیت منطقه ای که مهاجر در آن ساکن میشود
10- وجود و یا عدم وجود اندیشه ها و رفتارهای نژاد پرستانه و احساسات ضد مهاجر در کشور و شهر میزبان
مسائل مطرح شده و بسیاری مسائل مهم دیگر نشان میدهد که پدیدۀ مهاجرت بسیار گسترده است و حاصل آن برای افراد مختلف میتواند متفاوت باشد. علیرغم مشکلات فراوان، پروسۀ مهاجرت میتواند عامل کشف و شکوفایی استعدادهای نهفته خانواده و افراد آن باشد. باید توجه کرد که همان پروسه ای که امکانات رشد افراد را فراهم میکند از سوی دیگر میتواند کنترل والدین را در خانواده کم کند. باید از این جریانات اطلاع کافی داشت و برای برخورد با آنها آماده بود. باید آمادۀ مقابله با مشکلات مهاجرت بود.
تنها با بررسی علل شکست بعضی خانواده ها در مهاجرت و ریشه یابی مشکلاتی که این خانواده ها با آن مواجه میشوند و ایجاد امکانات برای حل آن مشکلات است که میتواند شانس موفقیت در مهاجرت را بالا ببرد. به نظر من قبل از اقدام به مهاجرت، خانواده ها باید از مسائل و مشکلات احتمالی که بر سر راهشان قرار میگیرد آگاه باشند. طرح این مشکلات به معنی بازداشتن این افراد از مهاجرت نیست. مهاجرت میتواند امکانات فراوان جدیدی در مقابل خانواده ها و افراد قرار دهد. ولی تضمین موفقیت در گروی شناخت منطقی و تلاش فوق العادۀ خانواده ای است که اقدام به مهاجرت میکند. خواننده ای از تهران بعضی از این مسائل را به خوبی در نامه خود مطرح کرده است:
"به نظر من مهاجرت به خودی خود امری آسيب رسان نيست. با مطالعه نظرات مهاجران من به اين نتيجه رسيده ام که مهاجرانی که در کشور محل اقامت دارای شغل و اعتبار و درآمد خوبی هستند از مهاجرتشان راضی هستند ولی اونهايی که در مضيقه امکانات زندگی و کار و پول هستند دچار افسردگی و آسيبهای روانی ميشند و اين رو به مهاجرت نسبت ميدند و چون معمولا از خانواده و فاميل دورند احساس ميکنند در اين سختيها تنها هستند. ولی چه بسيار از مردم ايران و خصوصا جوانان به خاطر مشکلات و بر آورده نشدن نيازهای اوليه و ثانويه شون با اين حال که در ايران زندگی ميکنند افسرده هستند و مشکلات روحی دارند. به نظر من فرقی نميکنه آدم کجا زندگی کنه اگه امکانات در اختيار باشه خوبه اگه نباشه رنج آوره. چه دروطن چه دور از وطن. انسان معمولا دنبال چيزی هست که نداره. اگه مهاجرانی که هوای کوچه پس کوچه های شهر و ديارشون رو کردند برگردند و مدتی ايران زندگی کنند دوباره از چيزی که دارند راضی نميشند و ميخوان برگردند کشور ثالث."
برخوردی که خوانندۀ دیگری از دترویت آمریکا دارد راه حلی منطقی است:
"تا موقعی که در ايران به سر ميبردم از همه چيز می ناليدم.از وضعيت بيمارستان ها گرفته تا خرابی جاده ها.هدفم مهاجرت به آمريکا بود يا در واقع فرار از ايران. مدت ها بعد که به ديترويت آمدم خيلی چيزها برايم ملموس شد که تا قبل از آن اصلاً به آنها فکر نميکردم. مشکلات روحی بسياری پيدا کرده بودم تا اينکه به نتيجه ی مهمی رسيدم: قبل از هر چيز بايد برای خودت مشخص کنی که از زندگی چه انتظاراتی داری. اگر هدف و انتظارات معقولی داشته باشی، يا از ايران فرار نميکنی، يا پس از مهاجرت احساس دلتنگی نخواهی کرد."
[1] Professional School

No comments:

Post a Comment