قسمت نهم: خشونت در خانواده: تأثیر مواد مخدر و الکل
چون اندیشه آغاز کنی
جهان اقلیم دو راهی هاست
و لحظۀ تصمیم
همیشه چه سنگین و دشوار
شاداب وجدی- مسافر کوچک
در نوشته های گذشته به بررسی عواملی که میتواند به ایجاد و تداوم خشونت در خانواده و به خصوص خشونت علیه زنان منجر شود پرداختم. در نوشتۀ گذشته به بررسی نقش فقر پرداختم. نشان دادم که در ضمن اینکه فقر باعث گسترش خشونت در خانواده میشود ولی این تأثیر قطعی نمیباشد. در این نوشته به بررسی تأثیر الکل و مواد مخدر در ایجاد و تداوم خشونت در خانواده میپردازم.
متاسفانه مطالعاتی که به طور منطقی و علمی به بررسی تأثیرات مواد مخدر و مصرف مشروب الکلی بر خشونت خانوادگی و به خصوص خشونت علیه زنان بپردازد محدود است. تعداد افراد شرکت داده شده در بسیاری از این بررسیها کم میباشد و در نتیجه امکان نتیجه گیری قطعی را فراهم نمیکند. علیرغم این محدودیتها این مطالعات نشان میدهد که استفاده از الکل و مواد مخدر و به خصوص استفاده مردان از الکل یکی از عوامل گسترش خشونت میباشد. چه در داخل خانواده و چه در خارج از خانواده، الکل نقش مهمی در بروز خشونت دارد.
در مطالعه ای از 180 زنی که مورد خشونت قرار گرفته بودند سوال شد که آیا همسرشان هنگام اعمال خشونت الکل یا مواد مخدر و یا هر دو را مورد استفاده قرار داده بود یا نه؟ %33 گفتند الکل و مواد مخدر مطرح نبوده و %19 گفتند الکل مصرف شده بود، %18 گفتند مواد مخدر مورد مصرف قرار گرفته بود و %30 گفتند که هم مواد مخدر و هم الکل مورد استفاده قرار گرفته شده بود. این مطالعه نشان میدهد که رابطۀ خشونت فیزیکی و مصرف مواد مخدر و الکل رابطه ای قطعی و غیر قابل انکار است.[1]
در مطالعه ای دیگر نویسندگان به بررسی مقالات منتشره در زمینۀ رابطۀ مواد مخدر و خشونت پرداخته و سعی کردند میزان ارتباط بین مصرف مواد مخدر و مشروبان الکلی و خشونت در خانواده را ارزیابی کنند.[2] در این مطالعه نویسندگان به بررسی 22 کار تحقیقاتی در این زمینه پرداختند. آنها ضمن انتقاد از کیفیت کارهای ارائه شده نتیجه گرفتند که مصرف الکل و یا مواد مخدر خطر دست به خشونت زدن در روابط خانوادگی را پنج برابر میکند.
در بررسیهای متعددی رابطه بین مزاحمت برای زنان[3] و مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی مورد بررسی قرار گرفته است. این مطالعات نشان میدهد که مزاحم زنان شدن و در نهایت خشونت علیه آنان با مصرف الکل و مواد مخدر ارتباط دارند.[4]
مطالعات مختلف شکی باقی نمیگذارند که الکل و مواد مخدر در بروز خشونت نقش بازی میکنند. بر این اساس بستگی میزان تأثیر الکل در خشونت چیزی بین 15 تا 70 درصد میباشد. جمع بندی اکثر مطالعات نشان میدهد که الکل در %70-50 قتلها، در %50-20 انواع خشونت و در مورد %25 خشونتهای جنسی نقش داشته است.[5]
الکل و مواد مخدر نقش مهمی در وقوع قتل، خشونتهای شدید و تجاوزات جنسی بازی میکند. جالب است که مطالعات نشان میدهد که مردانی که با الکل مشکل جدی دارند نه تنها وقتی که تحت تأثیر الکل و مواد میباشند ممکن است دست به خشونت بزنند بلکه حتی وقتی تحت تأثیر مواد و الکل هم نیستند به همان شدت ممکن است دست به خشونت بزنند. همین مطالعات نشان میدهد که شدت و حدت خشونتی که این گروه از مردان مرتکب میشوند شدیدتر میباشد و در نتیجه این مردان آزار بیشتری به همسران خود وارد میکنند. مردانی که با الکل و مواد مخدر مشکل دارند بیشتر امکان داد که در خانه و در خارج از خانه دست به خشونت بزنند.
مطالعات در مورد مواد مخدر هم رابطه ای قوی بین مصرف مواد مخدر و بروز خشونت را نشان میدهد. در ضمن اینکه بیشتر مطالعات به تأثیر آمفتامینها در ایجاد خشونت تأکید دارند، ولی رابطه محکمی بین استفاده از مواد محرک دیگر مثل ال اس دی و کوکایین و خشونت هم وجود دارد. این مواد محرک باعث افزایش تحریک پذیری عصبی شده، تنش عضلانی را بالا برده و رفتارهای ناگهانی و انفجاری را تشدید میکنند. مطالعات نشان میدهد که افرادی که شخصیت خشن[6] دارند بیشتر تحت تأثیر این مواد محرک قرار میگیرند. ولی خوانندگان باید توجه کنند که حتی مواد مخدر آرام کننده مثل حشیش و تریاک و هرویین هم در مواردی میتواند باعث افزایش خشونتگرایی فرد بشود. در موارد استثنایی حتی قرصهای خواب و آرام بخش باعث از بین رفتن کنترل فرد بر رفتارش میشود و به جای آرامش باعث تهییج فرد و در نهایت خشونت میشود.[7]
علیرغم این مطالعات نمیتوان رابطۀ علت و معلولی بین مصرف مواد مخدر و الکل با خشونت خانوادگی را حتمی دانست همانگونه که نمیتوان چنین رابطه علت و معلولی را بین فقر و خشونت حتمی دانست. منطقی تر است که تصور کنیم که علل و عوامل مختلف زمینه ساز بروز و تداوم خشونت در خانواده میشود و الکل و مواد مخدر یکی از این عوامل میباشند.
طبیعتاً این سوال مطرح میشود که الکل به چه شکلی باعث بروز خشونت میشود. ادوارد گاندولف[8] روانپزشک و جامعه شناسی دانشگاه پنسیلوانیا سه تئوری مختلف را مطرح میکند:
1- تئوری مهار برداری[9]: بر اساس این تئوری مصرف الکل نیروهای درونی بازدارندۀ انسانها را از کار می اندازد و در نتیجه رفتارهای ضد اجتماعی امکان بروز پیدا میکنند. همۀ ما افرادی را دیده ایم که وقتی مشروب میخورند رفتاری متفاوت نسبت به وقتی که مشروب نمیخورند دارند. طبق این نظریه کنترل غشاء خارج مغز که قسمت منطقی و متفکر مغز است را بر رفتارهای انسانی کمتر میکند.
2- تئوری انکار[10]: بر طبق این نظریه آموزش اجتماعی یا فراگیری اجتماعی [11] نقش مهمی در استفاده از الکل و خشونت دارد. بر مبنای این نظریه مردان به سرعت از جامعه و برخورد جامعه یاد میگیرند که اگر مشروب بخورند و دست به خشونت بزنند بهتر میتوانند کار خود را توجیه کنند و از عواقب ناگوار آن بپرهیزند. بر این مبنا خشونت تصمیمی است که فرد گرفته است و از الکل برای توجیه آن استفاده میکند.
3- تئوری کنش-و-واکنش[12]: طبق این تئوری تأثیر الکل در سطوح فیزیولوژیک، روحی-روانی و اجتماعی است و از این زاویه بهتر میتوان بروز خشونت بعد از مصرف الکل را توضیح داد.[13] الکل در سطوح مختلف بر انسان تأثیر میگذارد و این عوال در برخورد با یکدیگر باعث رفتار خشن در فرد میشوند.
دشوار است که به طور قاطع بگوییم کدامیک از این تئوریها درست تر است. اگر تأثیر فیزیولوژیک الکل عامل بروز خشونت باشد، همانگونه که تئوری مهار برداری مطرح میکند، پس باید رفتار مشابهی را در جوامع مختلف، پس از مصرف الکل مشاهده کنیم. واقعیت این گونه نیست. به طور مثال در مطالعه ای که واکنش افراد با زمینه های متفاوت فرهنگی را به مصرف مشروبات الکلی بررسی کرد نشان داده شد که رفتار افراد بعد از مصرف مشروبات الکلی با توجه به زمینۀ فرهنگی افراد متفاوت است. در بعضی فرهنگها، افراد بعد از مصرف مشروب حالت منفعلتر به خود میگیرند در حالی که در بعضی فرهنگهای دیگر مردان حالت خشن تری پیدا میکنند. این محققان نشان دادند که اگر فرهنگ فردی که مشروب مصرف کرده است بر این باور بوده که مصرف الکل کنترل بر رفتار را کم میکند در عمل کنترل بر رفتار این افراد کمتر میشود. بر عکس اگر باور فرهنگ حاکم این بوده که مصرف الکل حالت افسردگی و خمودگی ایجاد میکند این افراد بعد از مصرف مشروب حالت خموده و منفعل پیدا می کنند.
آلن لنگ[14] و همکارانش این مسئله را به نحو جالبی مورد بررسی قرار دادند.[15] آنها افراد موضوع مطالعه را به چهار دسته تقسیم کردند. به هر چهار دسته یک مخلوط نوشیدنی دادند. دو دسته در نوشیدنی خود ودکا داشتند و دو دسته نداشتند. از هر دسته یک گروه به درستی اطلاع داشت که نوشیدنی آنها حاوی چه موادی است. به دو گروه دیگر اطلاع غلط داده شده بود. سپس از افراد این گروهها خواسته شد که به افراد دیگری شوک الکتریکی بدهند. البته در واقع از شوک الکتریکی خبری نبود ولی افراد موضوع مطالعه از این امر اطلاع نداشتند. لنگ در این مطالعه نشان داد که افرادی که به آنها گفته شده بود که در مشروبشان الکل وجود دارد با شدت بیشتری شوک الکتریکی وارد کردند تا آنهایی که فکر میکردند در نوشیدنیشان الکل وجود ندارد.
این مطالعه نشان میدهد که باور به اینکه مشروب در نوشیدنی افراد بوده امکان خشونت آنها را بالا میبرد. جالب اینکه افرادی که مشروب خورده بودند ولی نمیدانستند که مشروب خورده اند بیشتر از افرادی که مشروب نخورده بودند دست به خشونت نزدند. همینطور افرادی که مشروب نخورده بودند ولی فکر میکردند مشروب خورده اند به اندازۀ افرادی که مشروب خورده بودند دست به خشونت زدند.
خطرهایی هم در مورد بزرگ کردن بیش از اندازۀ تأثیر الکل (و یا فقر) در بروز خشونت وجود دارد:
- این باور که فرد مشروبات الکلی مصرف کرده و در نتیجه کنترلی بر رفتار خود ندارد ممکن است برای توجیه کردن رفتار خشن او استفاده بشود و از او سلب مسولیت بکند.
- این باور ممکن است به زن امیدی واهی بدهد که اگر همسرش دست از مصرف الکل بردارد همۀ مسائل حل خواهد شد.
- این باور ممکن است توجه به مسئلۀ خشونت را به مسئلۀ فرعی بدل کند و توجه اصلی را بر مسئلۀ الکل و غیره معطوف کند.
- این مسئله از لحاظ درمان هم تأثیرات خود را دارد و ممکن است این تصور را ایجاد کند که اگر به اندازۀ کافی امکانات برای درمان مشکل الکل و مواد مخدر در نظر گرفته شود میتوان بر مسئلۀ خشونت در خانواده و یا جامعه غلبه کرد. متاسفانه بعضی مطالعات نشان میدهد که در مواردی میزان خشونت در خانواده در جریان درمان مشکل الکل اضافه میشود و نه کم.[16]
آیا مصرف الکل به وسیلۀ زنان هم ربطی به وجود خشونت علیه آنها دارد؟ میدانیم که درصد استفاده از الکل در مادرانی که در سرپناههای دولتی زندگی میکنند بالاتر است از درصد استفاده از الکل در مادرانی که در خانۀ مستقل زندگی میکنند. به طور مثال یک مطالعه که 677 نفر مادر را که در سر پناه دولتی زندگی میکردند با 495 مادری که در خانه زندگی میکنند مقایسه میکند. تمامی این خانواده ها از کمکهای دولتی استفاده میکردند. این مطالعه نشان میدهد که %8 مادرانی که در سرپناه دولتی زندگی میکنند از مشکل مصرف بیش از اندازۀ الکل رنج میبرند در حالی که درگروه دیگر این میزان تنها %2 بود.[17] همین مطالعه نشان داد که مادرانی که از بیماریهای روحی و روانی رنج میبرند 5 برابر بیشتر امکان داشت از سرپناههای دولتی استفاده کنند. استفاده از مواد مخدر هم امکان استفاده از سر پناه را 5 برابر بیشتر میکرد. زنانی که مورد آزار جنسی و یا فیزیکی قرار گرفته بودند 2 برابر زنان دیگر امکان داشت از سر پناه استفاده کنند. میزان مصرف الکل در میان زنانی که مورد خشونت قرار میگیرند بیشتر است ولی به نظر میرسد که مصرف مشروب در زنان واکنشی است به تجربۀ خشونت در گذشته تا عامل ایجاد خشونت. یعنی زنانی مشروب زیاد مصرف میکنند که مورد آزار قرار گرفته اند و آنرا بیشتر در رابطه با افسردگی و کم کردن تأثیرات دردناک آزار جنسی و جسمی که در گذشته تحمل کرده اند به کار میبرند. مطالعات نشان میدهد که وجود خشونت خانوادگی امکان سوء استفاده از الکل را در زنان بالا میبرد. در ضمن زنانی که دچار خشونت شده اند بیشتر دچار افسردگی میشوند، بیشتر دست به خودکشی میزنند و بیشتر از سایر زنان از ناراحتیهای جسمی و روحی رنج میبرند. به طور مثال در آمریکا نشان داده شده است که زنان خشونت دیده –نسبت به سایر زنان- 6 بار بیشتر ممکن است از مواد مخدر استفاده کنند، 8 بار بیشتر ممکن است دست به خودکشی بزنند و 15 بار بیشتر ممکن است از الکل استفاده کنند.[18]
در بررسی نقش الکل و خشونت در خانواده باید به جنبۀ دیگری هم توجه کرد. میزان وابستگی و یا سوء استفاده از الکل در زنان و مردان تقریباً برابر است. در حالی که در %85-80 مواقع در هنگام بروز تنشهای خانوادگی زنان مورد خشونت قرار میگیرند و مردان دست به خشونت میزنند. این مطالعات نشان میدهد که در ضمن اینکه الکل میزان خشونت را بالا میبرد این تأثیر قطعی نیست و بستگی به چهارچوب فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی فرد و خانواده هم دارد.
مصرف مشروب به وسیله زنان مسائل و مشکلات خاص خود را به وجود می آورد:
- زنان بیشتر و سریعتر تحت تأثیر الکل قرار میگیرند.
- زنان بیشتر از مردان ممکن است به بیماریهای شدید کبدی ناشی از الکل دچار شوند.
- زنان با مقدار کمتری از الکل ممکن است دچار این بیماریهای کبدی بشوند.
- امکان مرگ زنان از بیماریهای وابسته به الکل –مثل بیماری کبدی و یا عفونتهای ریوی- بسیار بیشتر از مردان است.
- در زنانی که مشروب زیاد مصرف میکنند اعتماد به نفس پایین، افسردگی و احساس ناتوانی به وفور دیده میشود.
- زنانی که زیاد مشروب میخورند در مقایسه با مردان، تنهاترند، از کمک کمتر اجتماعی برخوردارند و کمتر مورد یاوری و پشتیبانی قرار میگیرند.
- مصرف زیاد مشروب آگاهی زن را به محیط و واکنش او را به خطرات محیطی کم میکند و در نتیجه قدرت دفاع از خود را در صورت بروز خشونت پایین می آورد.
- مصرف بیش از اندازۀ مشروب امکان فرار زن را از محیط خشن کم میکند.
- در صورت بروز خشونت زنانی که بیش از اندازه مشروب استفاده کرده اند ممکن است متوجه نشوند که مجروح شده اند و یا شدت جراحت خود را به خوبی ارزیابی نکنند و در نتیجه در صورت بروز خشونت از ناراحتیهای جدی رنج ببرند.
- زنانی که وابسته به مشروب و مواد مخدرند راحتتر ممکن است مورد سوء استفاده قرار بگیرند و اعتیاد آنها به مواد مخدر هم به عنوان عاملی برای آزار رساندن به آنها مورد استفاده قرار بگیرند.
دختری 23 ساله به من مراجعه کرد که دچار اضطراب و افسردگی شدید بود. بعد از مدتی گفتگو و بررسی حالتهای او، مطرح کرد که در جمعی نشسته و مشغول صحبت کردن بود. یکی از مردانی که در جمع بود و این دختر او را نمیشناخت پیشنهاد مشروب داد. بر اساس اعتماد به سایر اعضای جمع و با این که این فرد را نمیشناخت دعوت او را قبول کرد. این دختر مطرح کرد که چندی از نوشیدن مشروب نگذشته بود که احساس خواب آلودگی کرد. این مرد گفت که او را به خانه خواهد رساند. بعد از سوار شدن به ماشین آن مرد دیگر چیزی به یاد نمی آورد جز اینکه روز بعد در جایی غریبه بیدار شده بود و مورد سوء استفاده قرار گرفته بود.
الکل در سطوح مختلف در ایجاد خشونت علیه زنان و سوء استفاده از آنها نقش بازی میکند. الکل و مواد مخدر را به عنوان یکی از عوامل خشونت باید در نظر گرفت و با استفاده گستردۀ آن مبارزه کرد. از آنجایی که رابطۀ بین استفاده از الکل و یا مواد مخدر و زن آزاری را بررسی میکنیم لازم است شباهتهای بین کسانی که اعتیاد دارند و کسانی که به زن آزاری دست میزنند را هم در نظر بگیریم:
1- هر دو گروه سعی میکنند عمل خود را بی اهمیت و کوچکتر از آنچه هست جلوه بدهند و با عباراتی مثل "چیزی نیست" و "میتوانم کنترلش کنم" با آن برخورد میکنند.
2- هر دو گروه سعی میکنند به مشکلات خود توجهی نکنند.
3- هر دو گروه سعی میکنند دیگران را مقصر رفتار خود جلوه بدهند.
4- هر دو گروه سعی میکنند از خود صلب مسئولیت کنند.
5- هر دو گروه وقتی شرایط مناسب نباشد رفتار خود را به طور موقت عوض میکنند.
6- هر دو گروه بارها سعی میکنند رفتار خود را کنترل کنند و موفق نمیشوند.
7- هر دو گروه قولهای توخالی میدهند و از پس قولهای خود برای کنار گذاشتن عمل خود- اعتیاد و یا زن آزاری- بر نمی آیند.
8- این قولهای تو خالی و تلاشهای نیمه کاره امیدهای واهی در خانواده ها به وجود می آورد و با گذشت زمان استفاده از مواد مخدر دست به خشونت زدن بیشتر و بیشتر میشود.
9- هم مواد مخدر و الکل و هم خشونت در خانواده عوارض دایمی و عمیقی در افراد و در خانواده به وجود می آورد.
10- جالب این است که اعضای خانواده های افرادی که اقدام به خشونت میکنند و یا دچار اعتیاد شده اند هم مشکل را کوچک میبیند و اهمیت آن را کمتر از آنچه هست جلوه میدهند، تأثیرات منفی بر خانواده را در نظر نمیگیرند و سعی میکنند به موضوع اعتیاد و یا خشونت در خانواده توجه چندانی نداشته باشند.
[1]
[2] Gonzalez Gil, et al. Alcohol and intimate partner Violence: do we have enough information to act? The European Journal of Public Health 2006, 16(3): 278-284
[3] Stalking
[4] Roberts, Karl. Women’s Experience of violence during stalking by former Romantic partners. Violence Against Women 11(1), 89-114,January 2006
[5] Byles, J.A, “Violence, Alcohol problems and other problems in the dis integrating family”. Journal of Studies on Alcohol 30(1978):551-53
[6] aggressive
[7] Paradoxial effect
[8] Edward Gondolf
[9] Disinhibition Theory
[10] Disavowal Theory
[11] Social learning
[12] Interaction Theory
[13] Gondolt, E.W., “Alcohol abuse, wife assault and power needs.” In the relationship between substance abuse and domestic violence.
[14] Alen Lang
[15]
[16] Zubretsky, T.M., Digirolamo, K.M. “Adult domestic violence: the alcohol connection”. Violence Update 4:7 (March 1994): 1-2.
[17]
[18] Stark, E. and Flit craft, A. Women at risk: Domestic violence and women’s health. 8-18. Sage Publication. 1996
No comments:
Post a Comment