Thursday, May 28, 2009

خشونت، فصل هفتم

قسمت هفتم: کمپین یک میلیون امضا


تصویر یک دریچۀ روشن بود

در این فضای بسته

در این چهار دیوار

میمنت میر صادقی- تصویر یک دریچۀ روشن

دو سال پيش در 22 خرداد 1384 جمع وسيعي از فعالان جنبش زنان به دليل اعتراض و نقدي که به نگاه قانونگذار در قانون اساسي نسبت به جايگاه زن داشتند، تجمعي مسالمتآميز در مقابل دانشگاه تهران برگزار كردند. زنان در قطعنامهي پاياني اين گردهمايي اعلام كردند که تا رسيدن به خواستههاي بر حق زنان به مبارزات صلحجويانهشان ادامه خواهند داد.[1]

22 خرداد 1385 نيز در ”ميدان هفتتير“ تجمع مسالمتآميز ديگري با تاكيد بر خواستههاي قطعنامهي تجمع سال گذشته برگزار شد اما اينبار مطالبات زنان بهطور شفافترو ملموستري بيان شد: حق برابر ولايت مادر و پدر بر كودك، حق برابر در طلاق، حق خروج از کشور، برابري در ديه و ارث، حق اشتغال از جمله خواستههايي بود كه در اين تجمع مد نظر قرار گرفت. هر چند در آن روز به خاطر برخورد نيروي انتظامي و بازداشت هفتاد تن از شركتكنندگان، قطعنامه خوانده نشد، اما تلاش زنان حقطلب براي كسب خواستههايشان با وجود خشونتهاي اعمال شده ادامه يافت تا آنكه برگزاركنندگان و بخشي ديگر از زنان عدالتخواه، كمتر از سه ماه پس از 22 خرداد با اعلام سميناري (كه به خاطر مخالفت نيروي انتظامي، در خيابان برگزار شد) كمپين جمعآوري يك ميليون امضاء براي تغيير قوانين تبعيضآميز را آغاز کردند و برنامه ای دو ساله برای آن اعلام داشتند. از آن روز يعني از 5 شهريور 1385 كه اين كمپين اعلان موجوديت كرد، طرح جمع آوري يک ميليون امضا براي تغيير قوانين تبعيض آميز به همت شمار كثيري از زنان و مردان فعال شده است. آنها قصد دارند تا با آگاهي رساني و ايجاد ارتباط "چهره به چهره" با زنان و مردان در سطح جامعه و در میان اقشار مختلف، خواست برحق و قانوني خود را به ميان مردم ببرند و تغيير را از سطوح زيرين و ميانهي جامعه آغاز کنند. گرچه نام کمپين "يک ميليون امضا" است، اما جمع آوري يک ميليون امضا فقط يکي از اهداف کمپين بهشمار ميرود. شايد مهمترين هدف اين طرح ”آگاهيرساني“ به مردم و ايجاد ارتباط با آنان باشد. ارتباط متقابلي كه نتيجهاش ”فرهنگ سازيبرابريطلبانه و حقخواهانه در ميان مردم است. فعالان اين كمپين، کتابچههايي را که در آن به زباني شيوا و نثري ساده و روان سعي شده است قوانين تبعيض آميز را با نمونههاي ملموس توضيح دهد، هنگام گفت وگو با مردم، در ميان آنان توزيع میکنند. آنها در مورد مادههاي قانوني با مردم صحبت ميکنند و چنانچه این افراد با تغيير اين قوانين موافق باشند، بيانيه را با ذكر نام و مشخصات خود امضا ميکنند.

این حرکت با پیشنهاد تعدادی زن فعال اجتماعی شروع شد. به‌سرعت گسترش یافت و توجه تعداد زیادی از هموطنان مارا در اقصی نقاط ایران جلب کرد چون این‌ قوانین تبعیض‌آمیز درد مشترک همۀ زنان بوده است. در ایران زنان جنس دوم به حساب می‌آمده‌اند. در سرتاسر کشور شاهد کشته‌شدن دختران به‌دست پدر، برادر، عمو، دایی هستیم که چرا مثلا با فلان پسر هم‌کلام شده‌اند. و اینگونه قتلها جرمی هم برای قاتلان آنها محسوب نمیشود. هر روزه شاهد ازدواج مجدد مردانی هستیم که از این قوانین سوءاستفاده می‌کنند. زنان می‌خواهند که این قوانین تبعیض‌آمیز عوض شوند تا آنها در آرامش بیشتری زندگی کنند. فعالان این جنبش، این حرکت را حرکتی سیاسی نمیبینند بلکه آنرا حرکتی فرهنگی و اجتماعی میدانند. این حرکت به نظر نمیرسد ضد مذهب هم باشد. زنان خواهان تغییر قوانینی هستند که به آنها به دیدۀ تبعیض نگاه میکند. آنها بر این باورند که بسیاری از زنان با این قوانین آشنا نیستند.

در دفترچه ای تحت عنوان تاثیر قوانین در زندگی زنان، برخی از قوانینی که نا عادلانه هستند تحت 11 قسمت جمع آوری شده اند. این قوانین شامل بحثهایی در زمینه های: 1. ازدواج 2. طلاق 3. حق ولایت بر فرزندان 4. تعدد زوجات 5. سن مسئو لیت کیفری 6. تابعیت 7. دیه 8. ارث 9. قوانینی که از قتل های ناموسی حمایت میکنند 10. شهادت 11. دیگر قوانین تبعیض آمیز است.

زیبایی این حرکت در ریشۀ مردمی داشتن آن است. خصوصیات این حرکت به شرح زیر است:

1- فعالان اجتماعی یک شهر از طریق ارتباطات شخصی خود و یا از طریق سایت شبکۀ جهانی اینترنت (تغییر برای برابری) در جریان مبارزه قرار میگیرند.

2- این افراد درصدد جمع آوری امضا بر می آیند.

3- جمع آوری امضا روندی است چهره به چهره و در سطح فردی با مردم

4- در این برخورد رو در رو درباره نابرابریهای حقوقی در کشور به بحث و گفتگو مینشینند.

5- امضایی به جمع امضاها اضافه میشود.

6- با این مقدمات گروههای 20-10 نفری تشکیل میشود.

7- درصورت امکان کارگاههای آموزشی برای چند ساعتی در آن منطقه برگزار میشود.

در این کارگاههای آموزشی هم ابتدا کلیات طرح کمپین جمع آوری یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز برای داوطلبان معرفی میشود. سپس یک حقوقدان نا برابریهای حقوقی زنان را توضیح میدهد و به سوالات پاسخ میدهد. پس از آن روش کار چهره به چهره را برای نحوۀ برخورد با زنان هنگام جمع آوری امضا آموزش میدهند.

چیزی که برای من جالب است گستردگی و سازمان دهی این حرکت میباشد. برای مثال خانم مریم حسین خواه در سایت اینترنتی خود به شرح سفر خود به یزد به منظور برپایی چنین کارگاهی میپردازد. ایشان از سفر یک گروه شش نفره صحبت میکند که افراد مسئولیتهای مختلف دارند. یک نفر برای آموزش حقوقی، یک نفر تسهیلگر برای آموزش چهره به چهره و فرد دیگری برای معرفی خبری کارگاه و غیره در جمع حضور دارند. هزینه های سفر را هر کس خودش میپردازد. از آنجایی که این حرکت حرکتی است پایه ای و مردمی و فعالین امکانات مالی چندانی ندارند، برای صرفه جویی شبها را در راه به سر میبرند. صبح زود به مقصد میرسند، صبح کارگاه را برپا میکنند و شب بعد را در راه برگشت میگذرانند تا هزینه هتل و اقامت را صرفه جویی کنند.

خانم حسین خواه مینویسد که در جریان این سفرها با مردم حرف میزنند و سعی میکنند امضا جمع کنند و این شامل خود سفر و در کوپه قطار هم میشود که آنها با مردم حرف میزنند و امضا جمع میکنند و یا در شهر محل کارگاه وقتی فرصتی پیدا میکنند در خیابانها و کوچه پس کوچه های شهر میگردند، با مردم حرف میزنند و از آنها میخواهند اعتراض به قوانین نابرابر را امضا کنند. گسترش بذر آگاهی فرد به فرد در سرتاسر کشور.

اهداف این جنبش:

به نظر میرسد که در کنار جمع آوری یک میلیون امضا این جنبش اهداف دیگری را هم تعقیب میکند:

1- نشان دادن اینکه جنبش مستقل و حق طلب زنان تنها محدود به چند هزار زن نیست.

2- که بسیاری از زنان ایران از هر طبقه، قومیت و تحصیلات و سن و سالی که باشند با قوانین تبعیض آمیز مواجه هستند.

3- و اینکه این زنان خواهان تغییر این قوانین میباشند و در این مورد هم صدا میباشند.

4- و این که با حرکتی آهسته ولی مداوم و به صورت چهره به چهره میتوان زنان بیشتری را در جهت تغییر این قوانین بسیج کنند.

اساس حرکت "یک میلیون امضا" بر اصول زیر استوار است:

- زنان همواره دوش به دوش مردان در همۀ صحنه های اجتماعی و سیاسی حضور داشته اند.

- اکنون زمان اسلحه و تفنگ نیست. زمان کتاب و قلم است.

- اکنون زمان مبارزۀ فرهنگی و اجتماعی است.

- با اینکه زنان نیمی از جمعیت و %64 ورودی دانشگاهها را تشکیل میدهند، قوانین ایران برای زنان تبعیض آمیز است و باید عوض شوند.

- این تغییر باید از پایین به بالا صورت گیرد.

- که زنان در گرفتن حقوق خود باید نقش اصلی و فعال را به عهده داشته باشند.

- اولین مشخصه این کمپین آگاهی دادن به مردم عادی جامعه است، که جنبش زنان را از محدوده ی میزگردهای بحث و گفتگو و کارگاه های دانشگاهی و غیره می رهاند و با بافت متوسط جامعه پیوند میدهد. و این به مفهوم اصلاحات از پایین به بالا میباشد.

- به نظر میرسد که زنان به این نتیجه رسیده اند که اگر بخواهند میتوانند تغییر ایجاد کنند. آنها میخواهند با نزدیک شدن به زنان کشور این احساس خود را "چهره به چهره" به همدیگر منتقل کنند تا همه بتوانند در جهت بهبود وضع خود قدمی بردارند.

به چند مورد از برخوردهای جالب در جریان این فعالیتها توجه کنید. خانم حسین خواه در سایت خود دربارۀ سفرش به یزد مینویسد:

"چند ساعت وقت آزاد ما در يزد هم فرصتي بود تا همراه دوستان يزدي، هم شهر را ببينيم و هم با چند نفري صحبت كنيم. بهترين بخش اين تجربه هم وقتي بود كه در يك خانه قديمي و سنتي يزد كه حالا هتل شده است، بند و بساط امضا را بيرون آورديم و از زني كه مديريت هتل را بر عهده داشت امضا گرفتيم.چند نفري كه با يك تور دانشجويي آمده بودند صحبت هاي ما راشنيدند و وارد بحث شدند و پس از چند دقيقه تمام آدم هايي كه در حياط هتل بودند درباره كمپين و قوانين نابرابر بحث مي كردند. كار آنقدر خوب پيش رفت كه چند نفر شماره هاي تماسشان را دادند و داوطلب جمع آوري امضا شدند و مردي هم كه مدير يك موسسه آموزش در تهران بود قول داد تالار اجتماعاتش را براي برگزاري سمينار در اختيار كمپين بگذارد."

شركت كنندكان در كارگاهها هم از همه قشر و سني میباشند. از دختران و پسران جوان دانشجو گرفته تا استاد دانشگاه و معلم و كارآموزان وكالت و زن هاي خانه دار. برای مثال در جلسه ای که در شهر کرج برگزار شد تعداد 60 نفر از اقشار مختلف زنان کرجی در جلسه حاضر بودند.اعم از زنان خانه‌دار، دانشجو، معلم، دبیر، استاد دانشگاه، پزشک، پرستار، مدیر مهدکودک، مربی سوارکاری، عکاس، گرافیست، نقاش، کارگردان سینما و تعدادی از اعضای چند سازمان غیر دولتی مثل اعضای جمعیت‌های محیط زیستی و همیاری سلامت روان. جالب اینجا است که به علت محدودیت فضا بسیاری از کسانی که مایل به شرکت در این جلسه بودند نتوانستند شرکت کنند.

خانم زهرا امین یکی از فعالین این حرکت مینویسد:

"يكي از دوستان من ، خانم مسن 76 ساله‌ای‌ است. چند وقت پيش برای سر زدن به او به خانه‌اش رفتم و پای درددلش نشستم. بعد از کمی صحبت درمورد بیماری اش، بحث افتاد به مشکلات بعضی از خانم‌های فامیل و آشنا . آخرهای بحث یاد طرح یک‌میلیون امضا افتادم و شروع کردم به تعریف یکی یکی قوانینی که باید تغییر پیدا کنند. برعکس همیشه که توی حرفم می‌پرید، با اخم گوش می‌کرد و هچ‌چیز نمی‌گفت. با گفتن هر قانون سگرمه‌هایش درهم‌تر می‌شد. کم‌کم این احساس در من به وجود آمد که به زعم او دارم به مقدساتش توهین می‌کنم . نگران شدم اما حرفم را هم نمی‌توانستم قطع کنم. چون کماکان با ابروان گره خورده به من خیره بود. به قانون دهم که رسیدم نفسی به راحتی کشیدم و منتظر عکس‌العملش ماندم. بعد از کمی مکث ناگهان دستش را دراز کرد و گفت: فرم را بده ببینم! کسی هم جرات کرده امضایش کند؟ دستم توی کیفم رفت. دو فرم همراهم بود. یکی هفت امضا داشت و یکی سه‌تا. آن فرم سه امضائه را درآوردم. نمی‌دانم چرا فکر کردم ممکن است فرم را پاره کند. پیش خودم گفتم دیدی چه راحت سه امضا را از دست دادم. من که چند روز پیش در نامه‌ای به مسئولین این طرح گفته بودم چرا در هر فرم فقط جای ده امضا دارد، حالا فلسفه‌اش را درک می‌کردم. بانوی مسن کاغذ را تقریبا از دست من کشید. عینکش را که به گردنش آویزان کرده بود به چشمش گذاشت و با تحکم گفت: خودکار! خودکاری به او دادم. و زیر نگاه خوشحال من امضایش کرد و گفت. هر چند برای من دیر است ولی دستتان درد نکند.

گفتم چرا دیر؟ گفت: قصه‌اش دراز است. ممکن است خودت هم از مادرت شنیده باشی. ما شش خواهر و سه برادر بودیم. برادرها هر سه به سلیقه خود ادامه تحصیل دادند و پزشک شدند. ولی ما شش خواهر علی‌رغم هوش و استعداد و وضع خوب مالی خانواده به خاطر اجازه‌ ندادن پدر از ادامه تحصیل منع شدیم. ما خواهران بزرگتر سیکل و با تلاش ما فقط دو خواهر کوچکتر دیپلم گرفتند. موقع ازدواج، برادران ما با هر دختری که دوستش داشتند. حتی خارجی، ازدواج کردند. ولی ما هر شش خواهر به اجبار پدر سر سفره‌ عقد مردی نشستیم که دوستش نداشتیم. برادرها زندگی خوب و خوشی داشتند و مسافرت و گردش های خارج‌کشورشان به راه بود. اما ما شش خواهر هر کدام اسیر مردی بودیم که از ما فقط آشپزی و بشور و بساب و بچه زیاد می‌‌خواست. وقتی که پدرمان هم مرد برادرها تمام ساختمان‌ها و زمین‌ها که تعداد بسیار زیادی بودند صاحب شدند و با پول کمی دهان مارا بستند. بعد از آن زخم زبان شوهرانمان که بعضا برای تصاحب ارث پدرمان مارا گرفته بودند بر دیگر زجرهایمان اضافه شد. حالا دیگر برای من کار از کار گذشته. اما خوشحالم که با امضای من ممکن است دختران امروز سرنوشت مشابه من را نداشته باشند."

فعال دیگری در مورد تجربه های منفی مینویسد:

"مثل هميشه بعضي ها هم مثل سر آشپزي كه ناهار را مهمانش بوديم، دفترچه را گرفتند و بيانيه را هم خواندند اما امضا نكردند و گفتند با اينكه همه حرف هاي شما را قبول داريم اما اين امضاها فايده اي ندارد."

فعالان این جنبش امیدوارند كه با اين روش، مشارکت اجتماعي شهروندان ارتقاء يابد و در نتيجه خود مردم در ايجاد يک تغيير اجتماعي سهيم شوند. آنها امیدوارند که با اين روش زنان از پستوي خانه ها و فعالان از پشت كامپيوترها كنده شوند. آنها امیدوارند که با اين ارتباط دو جانبه فعالان از حال مردم و مردم از حال فعالان با خبر شوند. آنها میخواهند فعالان در مورد کم و کیف قوانین به مردم آگاهی برسانند و از تجارب آنها فرا بگیرند. بدین ترتیب آنها پاي صحبت و درد دل همدیگر مینشینند و یاد میگیرند که خوب گوش دهند و با مشکلات مردم به طور ملموس و واقعي آشنا شوند.

شکی نیست که نظام کنونی حاکم بر کشور از ریشه بیمار است اما نمیتوان انتظار معجزه ای ناگهانی و یا انتظار تغییری ناگهانی داشت. یعنی ما که هنوز در مورد ابتدایی ترین حقوق که ازدواج و حضانت کودک و شهادت و دیه و نبود قانونی جدی در برابر خشونت های خانگی و خیابانی که به راحتی به گسترش قتل های ناموسی و غیره کمک میکنند، مشکلات اساسی داریم، چگونه میتوانیم انتظار تغییر کل نظام اقتصادی و بهبود اساسی جامعه را داشته باشیم. بالا رفتن فرهنگ یک جامعه خود به تنهایی پیروزی بزرگی است و میتواند قدم اول و نیز بزرگترین قدم در به دست آوردن آزادی و عدالت باشد.

با اين روش در حقيقت میشود گفت که زنان به توانمندی خود ـ در عمل ـ باور کرده اند و درک کرده اند که تا زنان خود، آگاه نشوند و نياز به تغيير را حس نکنند، اتفاق مهمي نخواهد افتاد. اصلاحات بايد از درون و از بطن جامعه مدني شعله بكشد و تئوريهايي كه همهچيز را به دولت محدود ميكند و هر نوع تغييري را از دولت آغاز ميكند، به تنهایی ما را به جایی نخواهد برد. درگیر کردن زنان و انسانهایی که خواهان حقوق مدنی خود هستند و خواهان وجود عدالت اجتماعی میباشند ضرورتی است که در نهایت میتواند فقر شدید، بی عدالتی و زورگویی اجتماعی را ریشه کن کند. کمپین "یک میلیون امضا" قدمی است کوچک در این راه طولانی و بزرگ.

شروط ضمن عقد: آنان قید شرطهای ضمن عقد را کافی ندانستند و گفتند بعضی از شروط ضمن عقد ضمانت اجرایی کاملی ندارند. مثلا زنی که حق مسافرت دارد هر لحظه می‌تواند از سوی شوهرش ممنوع‌الخروج شود. و تا ثابت کند که این حق را موقع عقد از شوهرش گرفته ممکن است زمان سمیناری که او قصد شرکت در آن را داشت بگذرد.

و یا با اینکه الان اکثر قریب به اتفاق شغل‌های زنان ایرانی طبق شئونات اسلامی‌است، شوهر این حق را دارد که به دادگاه مراجعه کند و از نظر قانونی مانع کار همسرش شود.

عمل جراحی: اگر زنی به عمل جراحی نیاز فوری پیدا کند- مثل سزارین - حتما باید شوهرش زیر ورقۀ بیمارستان را امضا کند و گرنه هیچ پزشکی حق عمل جراحی بر روی او را ندارد. حال اگر شوهرش مسافرت باشد یا همه از او بی‌خبر باشند تکلیف زن معلوم نیست. اما در قوانین ما هیچ منعی برای عمل جراحی مردان نیست.

انتخاب اسم: در مورد انتخاب اسم برای فرزندان. اگر زن و شوهر هر کدام یک اسم برای نوزاد انتخاب کنند و بین خودشان به توافق نرسند. اگر کارشان به دادگاه کشیده شود حتما اسمی که شوهر انتخاب کرده، مورد قبول دادگاه قرار می‌گیرد.

تابعیت: هر زن خارجی که با مرد ایرانی ازدواج کند تابعیت ایرانی می‌گیرد. اما این تابعیت هرگز به فرزند و همسر خارجی زن ایرانی منتقل نمی‌شود. یکی از حاضرین از خانم ارزنی سوال کرد که دوستی دارم که در آلمان زندگی می‌کند و همسرش آلمانی‌ست. فرزندش کاملا فارسی حرف می‌زند. مادرش به سفارت ایران مراجع کرده و خواسته که فرزندش شناسنامه ایرانی داشته باشد. شوهرش هم کاملا راضی‌ست ورضایت نامه داده . اما سفارت به هیچ‌عنوان زیر بار نمی‌رود. خانم ارزنی گفتند که حتی اگر این خانم در ایران هم زندگی می‌کرد امکان نداشت بتواند به همسر و فرزندش تابعیت ایرانی بدهد. چنان‌که این همه زنان ایرانی که با مردان افغانی ازدواج کرده‌اند و همه ساکن ایران هستند، هیچکدام نتوانستند برای فرزندان خود شناسنامه بگیرند. زهره ارزنی در مورد مهریه توضیح دادند: با اینکه زنان در زمان عقد به مهریه به عنوان عامل فشار در زمان احتیاج نگاه می‌کنند ولی آمار نشان داده که به غیر از یک‌درصد، بقیه‌ی زنان هرگز مهریه نمی‌گیرند. زمان طلاق شوهر می‌تواند با اذیت زن کاری کند که او مهریه‌اش را ببخشد. حتی مواردی دیده شده به جز مهریه، زن جهیزیه و خانه و اتومبیلش را هم برای خلاصی بخشیده است.

طلاق حق مسلم مردان است: مرد هرگاه اراده کند می‌تواند زنش را طلاق بدهد. در ایران مردان می‌گویند " طلاق دادم" و زنان می‌گویند" طلاق گرفتم". اگر زنی بخواهد طلاق بگیرد باید ثابت کند یا شوهرش معتاد است یا دیوانه است و یا ثابت کند که به سختی کتکش می‌زند. اثبات کتک زدن مرد در ایران بسیار مشکل است. خیلی از زنان شرم دارند از این که بروند کبودی‌ها و زخم‌های کتک را نشان بدهند و یا در چهاردیواری خانه شاهدی ندارند. زنان ما به اصطلاح آبروداری می‌کنند. همسایه‌ها هم معمولا برای شهادت نمی‌آیند. دخالت در طلاق را بد می‌دانند. اگر شوهر زنی ناپدید شود سال‌ها طول می‌کشد تا بتواند طلاق بگیرد. اما مرد در شرایط مشابه هیچ مشکلی در گرفتن صیغه ندارد.( گرچه مرد موقع حضور همسرش هم مشکلی در گرفتن صیغه‌های متعدد ندارد!)

ولایت و حضانت فرزند: خیلی از زنان هستند که بعد از فوت شوهر حضانت فرزندان را بر عهده می‌گیرند و فکر می‌کند که سرپرستی‌ آنها را هم به دست آورده اند. در صورتیکه حضانت فقط یعنی نگهداری و پرستاری. شیردادن و غذا دادن و لباس عوض کردن و به قولی کلفتی از بچه. اما ولایت یا سرپرستی متعلق به پدر بزرگ بچه‌ها است. اوست که اگر مادر بخواهد خانه یا ماشینی به اسم فرزندش کند باید اوراق را امضا کند یا از بانک پول برداشت کند.

اجازه‌ی ازدواج: دختری که از زمان کودکی پدرش را ندیده و حتی اگر اورا در خیابان ببیند نمی‌شناسد. حتی اگر مدرک دکترا داشته باشد و سنش 40 ساله، حتما باید در زمان ازدواج دنبال پدرش که مثلا معتاد است بگردد تا به او اجازه ازدواج دهند( موردی دیده شده که پدر 2 میلیون تومان خواسته تا بیاید زیر ورقه‌ی دخترش را امضا کند). راه دیگر این است که دختر باید دست شوهرش را بگیرد ببرد به دادگاه و حق ازدواج بگیرد که این روش برای او خیلی تحقیرآمیز است.

تعدد زوجات: طبق قانون مرد می‌تواند 4 زن عقدی و بی‌نهایت صیغه داشته باشد. در زمان شاه، گرفتن زن دوم جرم محسوب می‌شد و زندان و جریمه داشت. اما بعد از انقلاب این جرایم لغو شد و زن فقط حق طلاق دارد. و چون زنان از خود درآمدی ندارند مجبورند بمانند و بسوزند و بسازند. هوو کشی، شوهر کشی، آزار بچه‌‌ی هوو، خودسوزی، خودکشی و... از پیامدهای این قانون غلط است.

سن مسئولیت کیفری: هر دختری به محض رسیدن به سن 9 سال قمری( 9/8 سال شمسی) و هر پسر به محض رسیدن به 15 سالگی قمری( 6/14 سال شمسی) به سن تکلیف می‌رسند و اگر جرمی مرتکب شوند درست مثل انسان بزرگسال با آنها رفتار می‌شود. بنابراین اگر قتلی مرتکب شوند در زندان می‌مانند تا 18 سالشان تمام شوند و آنگاه اعدامشان می‌کنند. در صورتیکه برای مثال در اروپا به کودکان به جای زندان مجازات‌های جایگزین می‌دهند مثل کار در خانه‌ی سالمندان، کارهای عام‌المنفعه مثل نگهداری از فضای سبز، پاکسازی پیاده‌روها و یا حداکثر حبس خانگی.

دیه: طبق گفته پزشکان چشم زن از نظر بینایی با مرد برابری می‌کند اما در قانون ما دیۀ چشم زن نصف دیه‌ی چشم مرد است. آیت‌الله صانعی در این مورد نظر به تساوی دیه داده‌اند.

ارث: برادر من ثروتمند است چون دوبرابر من ارث می‌برد. مادرم فقیر است چون کمتر از من ارث می‌برد. زن از زمین ارث نمی‌برد. یعنی اگر همسرش بیست هکتار زمین داشته باشد و روی زمین خانه و درختی نباشد حتی یک ریال هم ارث نمی‌برد. ولی به شوهر یک ‌چهارم همه‌ی اموال زن اعم از منقول و غیرمنقول می‌رسد. از اموال منقول و ساختمان هم فقط یک هشتم به زن می‌رسد.

سنگسار: خیلی از زنان برای انتقام از شوهر چند زنه‌شان می‌روند با مردی ارتباط برقرار می‌کنند که شاید هیچ لذتی هم نبرند. حکم این زنان سنگسار است. ولی مردی که با زنان متعددی ارتباط برقرار می‌کند، بعد از دستگیری به راحتی می‌تواند مدعی ‌شود که همۀ آنها صیغه‌اش هستند و هیچ مجازاتی برای او در نظر نمی‌گیرند.


[1] نمونه های مطرح شده در این مقاله از سایت "تغییر برای برابری" گرفته شده است.

No comments:

Post a Comment